دنيا به سوي ظلمتي دلگير مي رفت
وقتي که مولا در غُل و زنجير مي رفت
چشمان مظلوم از عدالت گشت نوميد
تيزي حکم حق چو از شمشير مي رفت
بين در و ديوار زهرا اشک مي ريخت
شير خدا با غم پي تقدير مي رفت
بانوي عشق و عاطفه،با حال محزون
روح لطيفش از پي تکبير مي رفت
از پيش چشمان عزيزانش شبانگاه
مي رفت،امّا کاش با تأخير مي رفت
واسع در اندوه و عزاي مادرش گفت
اي کاش از روي زمين تزوير مي رفت
#سيد_علي_کهنگي بهمن 1398
sayedalikahangi@
درباره این سایت