چون ابر نو بهاران، من نيز گريه کردم
آواره در بيابان، من نيز گريه کردم
گويي غزل برايم مي ريخت آسمانها
وقتي به پاس باران، من نيز گريه کردم
هر چند فصل مهر است آغاز نو بهاران
امّا چو ابر گريان، من نيز گريه کردم
در جمع عشق بازان،با حالتي پريشان
در آستان جانان،من نيز گريه کردم
از بخت واژگون و از داغ دل چه پرسي
با لاله ها فراوان، من نيز گريه کردم
آرام همچو شمعي از آتش درونم
تا صبح در شبستان،من نيز گريه کردم
تنها نه در سکوتش واسع گريست شبها
از دوستان چه پنهان،من نيز گريه کردم
#سيد_علي_کهنگي آبان1398
@sayedalikahangi
درباره این سایت